جدول جو
جدول جو

معنی بالا بالا - جستجوی لغت در جدول جو

بالا بالا
(هَِ رَ کَ دَ)
بسیار بالا، در تداول عام، بالاترین قسمت از صدر مجلس: فلان بالابالاها می نشیند،صدر مجلس می گزیند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عالم بالا
تصویر عالم بالا
در فلسفه عالم علوی
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از دهستان گوربخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 45 هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه و 8 هزارگزی جنوب راه مالرو ساردوئیه به دارزین واقع است، ناحیه ای است کوهستانی و سردسیربا 47 تن سکنه و آب آن از چشمه تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و حبوب و شغل مردمش زراعت و گله داری وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان که در 85 هزارگزی شمال کرمان بر سر راه مالرو شهداد به راور واقع است و15 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
با قامت فتنه انگیز. که بالایی فتنه انگیز دارد. با بالای بلا و فتنه ساز، بمناسبت فتنه جویی بر معشوق، صفت عاشق آید. از اسماء عاشق است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سخنی که فهمیده نشود، بلبله:
مباش کم ز کسی کو سخن نداند گفت
ز لفظ معنی باید همی نه بالابال،
عنصری،
مراد این است که گنگ نیز با اشارت و سخن نامفهوم مراد خویش فهماند و سخن غضائری تنها بلبله و بی معنی است، و در فرهنگ اسدی این شعر به نام دقیقی و به شاهد پالاپال آمده بدین صورت:
مباش کم ز کسی کو سخن بداند گفت
ز لفظ و معنی باهم همیشه پالاپال،
و بمعنی سیان عربی و برابر سخت پایندۀ فارسی گرفته و البته غلط است، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
از دهات چهاردانگۀ هزارجریب ساری. و رجوع به ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 163 و 166 و رجوع به بالا کولا شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
بام برتر. بام برین.
لغت نامه دهخدا
(غِ)
دهی است از دهستان بالاگریوه بخش ملاوی شهرستان خرم آباد که در 15 هزارگزی جنوب ملاوی و 6 هزارگزی خاور راه شوسۀ خرم آباد به اندیمشک در تپه ماهور واقع است، ناحیه ای است گرمسیر با 120 تن سکنه و آب آن از چشمه باغ تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و لبنیات و پشم و شغل مردمش زراعت و گله داری وصنایع دستی زنان فرش بافی و راهش مالرو و در مواقع خشکی اتومبیل رو است. ساکنان آن از طایفۀ هفت تخمه و کپرنشین میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی است از دهستان یوسف وند بخش سلسله شهرستان خرم آباد. واقع در 22 هزارگزی باختری الشتر و هفت هزارگزی باختر. ناحیه ای است واقع در جلگۀسردسیر و مالاریائی. 180 تن سکنه دارد. از سراب و رمزیار مشروب میشود. محصولاتش غلات، حبوبات، لبنیات است و اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه آن مالرو است و ساکنان ده از طایفۀ یوسف وندند و زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(لَ مِ)
آسمان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وَ لِ)
دهی از دهستان منکور بخش حومه شهرستان مهاباد که 64 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان گلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری که در 16 هزارگزی جنوب خاوری ساری بر ساحل خاوری رود خانه تجن واقع است، ناحیه ایست کوهستانی جنگلی با آب و هوای معتدل و مرطوب و 230تن سکنه، آب آنجا از رود خانه تجن و چشمه تأمین میشود، محصول عمده آن برنج و غلات و شغل مردمش زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)، پوششی که در وقت دراز کشیدن یا خفتن بر خویش افکنند و به عربی آنرا لحاف و به فارسی شادیچه و جامۀخواب و بالاکش گویند، (آنندراج)، لحاف، (ناظم الاطباء)، هرچه در وقت خواب بر رو اندازند از قبیل لحاف و غیره، (فرهنگ نظام)، بالاافکن، روانداز، مقابل زیرافکن، مقابل زیرانداز، جامۀ زبرین، لباسی که بر زبر لباسها پوشند، (از شعوری ج 1 ص 169)، آنچه بر روی لباس پوشند مثل لباده و پالتو، (فرهنگ نظام)، لباس بالایی، لباس رویی، (ناظم الاطباء) :
زیرپوش است مرا آتش و بالاپوش آب
لاجرم گوی گریبان به حذر بازکنم،
خاقانی،
پوستین کهنه ای بدش بر دوش
شب نهالین و روز بالاپوش،
بهایی،
جامه ام کرباس بس، کتان نباشد گو مباش
ورچه بالاپوش تابستان نباشد گو مباش،
نظام قاری،
و اگر از قبا و بالاپوش خلعت شفقت شود قاعده آن است که هرکس مشافهه از پادشاه شنیده باشد، عریضه بخدمت وزیر اعظم نوشته ... (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 30)
لغت نامه دهخدا
نام آبادیی در کنار رود خانه شاهرود بین لوشان و منجیل بر سر راه قزوین به رشت
لغت نامه دهخدا
تصویری از حالا حالا
تصویر حالا حالا
باین زودی: (حالا حالا این کار تمام نمیشود) یا حالا حالا ها. باین زودی ها: (حالا حالا ها ما کار داریم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالابال
تصویر بالابال
سخنی که فهمیده نشود، بلبله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالابالا
تصویر بالابالا
بسیار بالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حالا حالا
تصویر حالا حالا
مأخوذ از عربی به معنی به این زودی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بالا بالاها پریدن
تصویر بالا بالاها پریدن
کنایه از بسیار جاه طلب بودن
فرهنگ فارسی معین
قد و قامت رعنا، بلند بالا
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان کلیجان رستاق ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
گشاد گشاد، گشاد گشاد راه رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی